قدیمها زمان زیادی را صرف تعمق در این پرسش میکردم که «اگر میتوانستی هر کسی که دلت میخواهد باشی، چه کسی میشدی؟» آرزو داشتم بتوانم هویتم را تغییر دهم، چون دوست داشتم هر کسی باشم جز خودم. به عنوان زیست شناس سلولی و استاد دانشکدهی پزشکی مسیر شغلی موفقی داشتم، اما این مسئله باعث نمیشد که زندگی شخصی به هم ریختهام به چشمم نیاید. هر چه بیشتر تلاش میکردم که در زندگی شخصیام به خوشی و سعادت برسم، بیشتر به ناخوشی و ناراحتی میرسیدم. در لحظات غور و تعمق تصمیم گرفتم که در برابر این زندگی ناشاد تسلیم شوم. با خود گفتم که تقدیر با من یار نیست و چارهای ندارم جز اینکه آن را بپذیرم. هر چه بادا باد!قدیمها زمان زیادی را صرف تعمق در این پرسش میکردم که «اگر میتوانستی هر کسی که دلت میخواهد باشی، چه کسی میشدی؟» آرزو داشتم بتوانم هویتم را تغییر دهم، چون دوست داشتم هر کسی باشم جز خودم. به عنوان زیست شناس سلولی و استاد دانشکدهی پزشکی مسیر شغلی موفقی داشتم، اما این مسئله باعث نمیشد که زندگی شخصی به هم ریختهام به چشمم نیاید. هر چه بیشتر تلاش میکردم که در زندگی شخصیام به خوشی و سعادت برسم، بیشتر به ناخوشی و ناراحتی میرسیدم. در لحظات غور و تعمق تصمیم گرفتم که در برابر این زندگی ناشاد تسلیم شوم. با خود گفتم که تقدیر با من یار نیست و چارهای ندارم جز اینکه آن را بپذیرم. هر چه بادا باد!
چه طور به اینجا آمده ایم؟
چرا اینجا هستیم؟
چطور می تونیم بهترین عملکرد را در آن داشته باشیم.
شاید بپرسید ارتباط آن با ما چیست؟ جواب من این است:
این یک واقعیت است.
یک تمدن می تواند از طریق منابع مختلفی پاسخ به این سوالات را پیدا کند. یک فرد خاص ، یک تشکیلات یا هر چیز دیگری، حرفی را بیان می کند و همه شما
با هم می گویید” درسته ، این حرف به نظر درست می آید. ما آن را قبول داریم، این یکی خیلی خوب بود. وقتی شما جواب را قبول کردید، به قسمت جالب ماجرا می رسیم:
قسمت جذاب آن آنجاست که شما نظرات آنها را قبول می کنید
و این گروه ها سعی در فراهم کردن جواب های سوالات در تمام زمینه ها می کنند و شما هم آنها را قبول می کنید. قسمت با مزه داستان اینجاست .شما به آنها اعتماد
کامل می کنید تا هر تاثیری که می خواهند بر روی فرهنگ و تمدنتان بگذارند. هرکسی که این جواب ها را به شما داد ، می تواند به منبع اعتماد شما تبدیل شود.اگر
می خواهید دریابید که ” چه کسی این جواب ها را به من می دهد؟