تمامی ما انسانها میخواهیم که یک زندگی راحت و شگفتانگیز داشته باشیم و به انواع آرزوها و اهدافمان دست پیدا کنیم. درست است؟ دقیقاً به همین دلیل است که به هیچ جایی نمیرسیم. چه کسی گفته معمولی بودن بد است؟ چه کسی گفته تمامی ما در کلیهی زمینهها و حوزهها باید مهارت داشته باشیم؟ اصلاً چه کسی گفته که موفقیت به این معنا است که برای ما تعریف شده؟ مارک منسون (Mark Manson) در میکروکتاب هنر ظریف بیخیالی (The Subtle Art of Not Giving a F*ck)، از شما میخواهد تا این نوشته را به عنوان کمکی برای زندگی، با فروتنی بیشتری مطالعه کنید.
درست است باید چشمها را بست و اطمینان خاطر داشت که میتوان خود را رها کرد، حتی اگر قرار است با شکست و بازنده شدن روبرو شد. به بیانی دیگر منسون تصمیم دارد که به شما آموزش دهد که مشغولیت فکری کمتری داشته باشید. به اعتقاد وی تمام چیزهای با ارزش در زندگی به وسیلهی فائق آمدن بر تجربهی تلخ در ارتباط با آن کسب میشود. اگر تلاش کنید از چیزهای منفی فرار کنید، تنها نتیجهی معکوس به دست میآورید. فرار از سختی، خود به طرزی رنج و درد است.
باید قبول کرد که واقعیت پنهان زندگی در این زمینه خلاصه میشود: چیزی به عنوان رهایی از استرس وجود ندارد. باید استرس چیزی را در دل داشت. قسمتی از طبیعت ما آدمهاست که اغلب به چیزی ارزش بدهیم و در نتیجه مشغولیتی داشته باشیم. پس پرسش اساسی در حال حاضر این خواهد بود که دغدغهی چه چیز را باید داشت؟
در دنیای کنونی تمامی کتابها و فرهنگها در جستجوی این هستند تا تمام چیزها را فوقالعاده نمایش دهند و به شما بگویند که کلیهی چیزها مثبت است. در حقیقت بر روی انتظارات مثبت و غیر حقیقی تاکید میکنند. توصیههایی که اغلب وجود دارد این است که روی موارد مثبتی متمرکز شوید که برای شما وجود ندارد. هر چیزی که صورت مثبت آن مورد تاکید قرار میگیرد و به شما اصرار میشود که اغلب آن را با خود ذکر کنید، نشان میدهد که شما آن را ندارید.
اگر اغلب در آرزوی چیزی هستید، در حقیقت این واقعیت را در ذهن ناخودآگاه خود صدا میزنید که «آن چیز نیستید». جهان به شما میگوید که زندگی خوب چه چیزی است. تبلیغات به یاد شما میآورند که زندگی خوب در داشتن خانه لوکس، بهترین همسر و بهترین فرزندان است. ما در حال احاطه شدن به وسیلهی همهی عاملهایی هستیم که به ما خاطر نشان میکنند زندگی خوب چه چیزی است و چه کاری برای آن باید انجام دهیم.
به دست آوردن یک زندگی خوب و سعی برای ساختن آن خیلی خوب است، ولی مشکل اینجاست که وقتی به چیزی بیش از حد ارزش بدهید، سلامت فکر را به خطر میاندازد. کلید زندگی خوب این است که تنها روی چیزهایی متمرکز شوید که برایتان حقیقی، اضطراری و با ارزش هستند.
مارک منسون، نویسنده، وبلاگنویس و کارآفرین آمریکایی است. وی تحصیل کرده رشته مدیریت مالی است، ولی علاقه فراوانی به روانشناسی دارد و در این حوزه مطالعات فراوانی داشته است. وی هنگامی که کاملاً ناشناس بود، نخستین کتابش را به انتشار رساند و با اینکه مشهور نبود، در کمتر از یک سال توانست 15 هزار نسخه از آن را به فروش برساند. او همچنان وبلاگش را به روز حفظ میکند و یکی از پربینندهترین وبلاگهای آمریکا را دارد.
کتابهای سبکتو در حقیقت چکیدهای مهم از کتابها هستند که شما بتوانید آنها را در زمانی معقول بخوانید. همه ما در روز زمانهای پرت زیادی داریم که میتوانیم با میکروکتاب آن را به زمان طلایی تبدیل کنیم.
کتابها شامل بخشهای ثابتی هستند، در ابتدا توضیحاتی در مورد نویسنده وجود دارد چرا که وقتی شما با نویسنده آشنا باشید بهتر با کتاب ارتباط برقرار میکنید. بخش بعدی، توضیحی کلی در مورد کتاب است که شما بتوانید در یک نگاه با مبحث کلی کتاب آشنا شوید و بخش آخر هم چکیده مفید آن است.
در بخشی از کتاب هنر ظریف بیخیالی میخوانید:
ما درک درستی از معنای پیشرفت نداریم. پیشرفت وقتی اتفاق میافتد که ما در گذشته شکستهای زیادی را متحمل شده باشیم و میزان موفقیت ما بر اساس همان تعداد دفعاتی است که در کاری شکست خوردهایم. اگر در اطراف خود افرادی را میبینید که بسیار عالی عمل میکنند این بدان معنی است که آنها بیشتر از شما شکست خوردهاند.
بیشتر ما به همان جایی میرسیم که از آن میترسیم، یعنی به همان شکستهایی میرسیم که همیشه از آن فرار میکردیم. تنها زمانی در کاری موفق خواهیم شد که حاضر باشیم در آن کار شکست بخوریم. در نهایت تنها وقتی موفق میشویم که بتوانیم شکست بخوریم. از شکست خوردن ترسی نداشته باشید که شکست رمز پیروزی شما خواهد بود. پس تا میتوانید شکست بخورید.