جیمز رد فیلد چهار کتاب تحت عنوان بصیرتهای آسمانی تالیف کرده است. این کتابها داستان شخصی را روایت میکنند که درگیر اموری اسرارآمیز میشود و با حقایقی معنوی آشنا میگردد. دانشی که او بدست میآورد الواحی است باستانی که قرنها مدفون شده تا زمانی که بشریت بتواند آنها را درک کند، و این دانش در دسترس عموم قرار گیرد.
جویندگان این بصیرتها هر یک سفری شخصی را طی میکنند، تا از طریق تجربیات مسیر زندگیشان، به درک و استفاده از این دانش برسند. آنهایی که پا در این مسیر گذاشتهاند اینگونه تامل کردهاند، که در این دنیای اسرارآمیز رویدادهایی اتفاق می افتند که به نظر میرسد ما را به نقطهای معلوم هدایت میکنند(بصیرت اول). اما زمانی میرسد که به حقیقتی معنوی در پشت این دنیای مادی پی می بریم. وقتی در جستجوی این بعد روحانی بر میائیم چشمها به ورای فرمها میافتد و جهان تازهای پیش روی ما گشوده میشود(بصیرت دوم و سوم). هنگامی که این گونه به روابط انسانی نگاه میکنیم متوجه میشویم که انسانها به غلط سعی در بدست آوردن انرژی یکدیگر دارند، در حالیکه نبود احساس امنیت و نداشتن آرامش در وجودشان به خاطر جدا شدن از این منبع الهی است(بصیرت چهارم و پنجم). اینگونه میشود که هر جستجوگری سعی در رها کردن الگوهایی است که آموخته و شکلی غیر از جریان حقیقی زندگی دارد. هنگامی که او با این حقیقت الهی آشنا میشود، عشق او به انسانها عاملی میشود برای ارتقاء خود و همگان به سطحی دیگری از آگاهی، و در این راه او صدای خداوند را در گوش خویش احساس خواهد کرد که منبعی است از الهام و شهود، و به طبع رویدادها و همزمانیهایی که او را در این مسیر هدایت میکنند(بصیرت ششم و هفتم). هنگامی که انسان ها اینگونه مسیر و هدف زندگی خود رو مییابند، با جستجوگران بیشتری آشنا میشوند که پا در این مسیر گذاشتهاند، و وقتی تعداد کافی از انسانها مهیا شوند، بنای تمدنی خواهند گذاشت که انسان در این تمدن ادارک و انرژی بالاتری داراست. و اینگونه است که ما از آغاز نسل به نسل بر روی این کرهی خاکی زیستهایم تا انرژی بدست آوریم و پا در آسمانها بگذاریم(بصیرت هشتم و نهم).