از این پس دیگر بیمار نخواهیم شد. دیگر به علت بیماری جانمان را از دست نخواهیم داد. همیشه تندرست خواهیم بود و تنها به مرگ طبیعی از دنیا خواهیم رفت.
در این کتاب شگفتانگیز و ساختارشکن، خوزه سیلوا همهی آنچه را که از سال 1944 تاکنون طی پژوهشهای راهگشای خود دربارهی ریشهی روانی بیماریهای جسمانی آموخته است برای ما آشکار میسازد. شما خوانندگان، در این کتاب با سرگذشت کسانی آشنا خواهید شد که سالها بیمار بودهاند اما با بهرهگیری از نیروی ذهن خویش و بهکارگیری شیوههایی که در این کتاب آموزش داده شده است، خود را درمان کردهاند. همچنین ماجراهای واقعی زندگی کسانی را خواهید خواند که به کمک شیوهی کمکهای اولیهی متد سیلوا موفق شدهاند از حوادث و سوانح جان سالم به در برند.
مهمتر از آن، شما راههای پیشگیری از بیماریها و حتی حوادث ناگوار را در زندگی خود خواهید آموخت و در پی آن، زندگیتان سرشار از تندرستی، آسایش و شادمانی خواهد شد و خواهید توانست دلبندانتان را نیز در این راه با خود همراه کنید.
از سال 1966 تاکنون، میلیونها تن روشهای پرورش و کنترل ذهن سیلوا را آموخته و در زندگی خود بهکار بستهاند. آنان بارها و بارها به خوزه سیلوا گفتهاند:
«از اینکه راه زندگی سعادتآمیز را به ما نشان دادی از تو سپاسگزاریم!»
شما میتوانید با خواندن این کتاب و دنبال کردن آموزشهای گام به گام آن، زندگی خود را از این رو به آن رو کنید.
متد سیلوا در نگاه نخست چنان ساده مینماید که آدمی در کارساز بودنش به شک میافتد اما دستاوردهای شگفتانگیز و سودمندیهای بیشمار آن حتی بدگمانترین کسان را نیز قانع میسازد. با بهکارگیری شیوههای سادهی متد سیلوا و دستیابی سریع به نتایج دلخواه، در شگفت خواهید شد که چرا همه این شیوهها را بهکار نمیبرند.
ادامه مطلب ...اما سیلوا چه میگوید که روش او چنین فراگیر شد؟ سیلوا بر این باور است که مغز مانند قلب ارتعاش دارد - ضربان قلب بر حسب دور در دقیقه و ارتعاش مغز بر حسب دور در ثانیه محاسبه میشود- و ارتعاشهای مغز با وضع روحی فرد تغییر میکند. به زبان ساده میتوانیم بگوییم مغز انسان (با توجه به اینکه امواج مغز فرد بیدار حدود 20 دور در ثانیه است) واجد چهار موج – بتا (ارتباط با دنیای فیزیکی خارج و آگاهی از زمان و مکان) و آلفا و تتا و دلتا (از این سه موج برای دیدن رویا و ارتباط روحی و شهود استفاده میشود)- است:
«من کمک میکنم تا مراقبه را بیاموزید. هرچه بیشتر به مراقبه بپردازید، به همان نسبت عمیقتر به درون خود سفر خواهید کرد. با انجام مراقبه شخصی به آرامشی درونی و با ثبات دست مییابید. ثبات این آرامش موجب میشود که دیگر هیچ چیز نتواند زندگی فرد را متزلزل سازد. با انجام مراقبه، به آرامشی عمیق و همیشگی دست مییابید؛ تجربهای شادیبخش برای دستیابی به سطوح عمیق آگاهی. هنگام مراقبه متوجه میشوید که دیگر هیچگونه نگرانی و احساس گناهی ندارید. زیباترین چیز هنگام مراقبه در سطح آلفا این واقعیت است که احساس گناه و خشم خود را نمیتوانید با خود همراه کنید.
وجود چنین احساساتی باعث میشود که خود به خود از سطح آگاهی مراقبهای خارج شوید؛ اما اینگونه احساسات منفی با تمرین مداوم به مرور از شما فاصله میگیرند و سرانجام روزی برای همیشه محو خواهند شد. این بدان معنی است که فعالیتهای ذهنیای که بدن را بیمار میسازند، خنثی میشوند و بدن سالم میشود.»
ادامه مطلب ...