گمان نمیکنم. تو تاریکی بیشتری به درونت راه میدهی. باید محکم باشی، با مبارزه بیرونش کن. نگذار وقایع بیرونی تو را تحت تأثیر قرار دهند، مثل این ضربهی قبلی. به جای انتخاب شیوهی فکر کردن، میگذاری اتفاقات روش بازی را به تو دیکته کنند.
گوش کنید. من یک انسان هستم. بازی را با دو باگی شروع کردم. فکر میکنم کمی ناراحت شدن طبیعی باشد.شاید طبیعی باشد، امّا چیزی را درست نمیکند. بازیکنی که تو میخواهی بشوی اجازه نمیدهد آخرین ضربهاش بر او تأثیر بگذارد، مخصوصا اگر ضربهی بدی بوده باشد. باید یک بار برای همیشه تصمیم بگیری که کنترل دست کیست. اگر این کار را نکنی، هرگز برنده نمیشوی. فقط یک ضربهی خراب در اوّل بازی کافی است تا تمام مسابقه را برایت نابود کند.ادامه مطلب ...
وصیتنامه میلیونراز مجموعه کتابهای آموزش مهارتهای کسب و کار و موفقیت مارک فیشر، سخنران و نویسنده انگیزشی است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «نمیدانم تو مدرسه را تمام کردهای و آن برگۀ کاغذی را که به آن دیپلم میگویند در جیب داری یا نه. اگر آن را به چنگ آوردهای که آفرین به تو، تبریک میگویم. تو انضباط داشتهای و احتمالاً از خودگذشتگیهای بسیاری هم به خر ج دادهای تا بتوانی درسات را تمام کنی. ولی زیر بار این طرز تفکر عامیانه نرو که بر این باور است که این دیپلم برای موفقیت در زندگی کافی است. البته یک شاه کلید کارآمد است که میتواند درهای زیادی را به رویت بگشاید، این را انکار نمیکنم، اما فراموش نکن که وقتی از دری میگذری فقط در راهرو قرار میگیری... بنابراین به قول معروف اینجاست که باید دید چند مرده حلاجی! البته فراموش نکن که این دیپلم نباید باد به آستین تو بیاندازد. چون حتماً با افرادی برخورد خواهی داشت که به علل مختلف بخت این را نداشتهاند که درسشان را تمام کنند. بنابراین مرتکب این اشتباه نشو که آنها را دست کم بگیری. هیچ وقت از بالا به آنها نگاه نکن. چون اولاً آنها را نگران و آزرده میکنی و ثانیاً با این کار خود را از یک منبع عالی کسب تجربه و شناخت محروم میکنی، آنچه آنان در محل کار آموختهاند هم سنگ طلاست و با نشستن پشت نیمکت هیچ مدرسهای نمیتوان آنها را آموخت. برای اینکه آنها تجربه و معلوماتشان را در اختیار تو قرار دهند، باید در برابر آنها فروتن باشی و بدان که هر کسی که در زندگیات برخورد میکنی، حتی حقیرترین و ساده ترین افراد، حتماً چیز ارزشمندی دارد که به تو بیاموزد.»
ادامه مطلب ...
همه ما انسان ها آرزوی مشترکی داریم: برخورداری از یک زندگی ایده آل و دستیابی به ثروت و شهرت از راه های صحیح. همه ما از راه های مختلف با افراد موفق و برتر در حوزه های مختلفی مثل ورزش، سیاست، اقتصاد و … آشنا شده و حسرت دستیابی به موفقیت های بزرگ آنان را داریم. اما سؤالی که در این میان مهم و تأثیرگذار می باشد، آن است که آیا افراد موفق و برتر از روش های عجیب و خارق العاده ای برای رسیدن به اهداف خود بهره می گیرند؟ آیا افراد موفق همگی نخبه بوده و از پشتیبانی های قوی خانوادگی برخوردارند؟
کتاب چگونه مانند میلیونرها فکر کنیم؟ به شما گوشزد می کند که اغلب افراد بزرگ در دوران کودکی خود با سختی ها و مشکلات مختلفی مواجه بودند، بیشتر آنها حتی در زمان تحصیل افرادی با قدرت گیرایی پایین محسوب می شدند و اکثر آنها از داشتن خانواده ثروتمند و فرهیخته محروم بودند، اما همگی، یک وجه مشترک داشتند: یک روز در زندگی شان تصمیم گرفتند سرنوشت خود را در دست بگیرند.ادامه مطلب ...
کتاب حکایت آنکه دلسرد نشد(جلد دوم) نوشته مارک فیشر هست که ادامه کتاب حکایت و دولت فرزانگی است ……..
ادامه داستان جوانی است که بدنبال ثروت و زندگی بهتر بود……
ادامه مطلب ...داستان مربوط به جوانی سی و دو ساله است که در یک شرکت تبلیغاتی کار می کند و به شدت از کارش بیزار و دلزده است و به دنبال راهی برای افزایش درآمد خود می باشد.
در همین حین به توصیه عموی بسیار پولدارش که از جوانی ثروت زیادی کسب کرده است به ملاقات یک پیرمرد میلیونر می رود که یک میلیونر و ثروتمند خودساخته است و پیرمرد میلیونر در خلال اتفاقاتی بسیار جالب و غیر منتظره نکاتی را به جوان گوشزد می کند که افراد موفق و ثروتمند با رعایت این نکات همواره در هر شرایطی می توانند به مسیر خود ادامه دهند و به اهداف خود دست یابند. این داستان در پایان یک پرش به آینده و زمانی دارد که جوان داستان به هدفش رسیده است و به ترتیب در کتاب های راه و رسم میلیونر ها و معبد میلیونر ها اثر مارک فیشر که ادامه ی حکایت دولت فرزانگی و به گونه ای جلد های بعدی آن هستند. درس هایی که جوان تا رسیدن به هدف می آموزد با جزئیات بیان شده اند.
پنج نکته از کتاب «حکایت دولت و فرزانگی»
۱- اگر می خواهی زندگیت را عوض کنی ، باید از عوض کردن اندیشه هایت شروع کنی.
۲- مشکل تا زمانی مشکل است که تو آن را مشکل بدانی. هرچه ذهن نیرومندتر باشد ، مشکلات ناچیزتر خواهد بود.
۳- اشخاصی که صبر می کنند تا اوضاع و شرایط عالی از راه برسد ، هرگز کاری به انجام نمی رسانند. زمان مطلوب برای عمل همین حالاست.
۴- انسان متوسط از ترس حرف دیگران و یا از دست دادن امنیت ، هرگز جرات نمی کند کاری را که دوست دارد به انجام برساند.
۵- به خاطر بیاور که در اوجی از آسمان ، دیگر ابری نیست. اگر زندگیت ابری است ، به این دلیل است که روحت آنقدر که باید بالا نرفته است!!
ادامه مطلب ...