بسیاری از ما بیشتر عمرمان را در زندان افکار محدود کننده خود می گذرانیم. ما هرگز قدم از محدوده تنگ و تاریکی که توسط ذهن خود ساخته ایم بیرون نمی گذاریم و اسیر شخصیتی خود ساخته که از گذشته ها تأثیر می گیرد هستیم. شخصیتی که آن را به اشتباه “من” می نامیم.
در تو هم مانند تمام افراد بشر، بُـعدی از آگاهی وجود دارد که بسیار ژرفتر از افکار تو است. بُـعدی که خودِ واقعی تو است و می توان آن را حضور، آگاهی یا شعور مطلق نامید. بعضی از تعالیم باستانی آن را مسیحِ درون یا ذاتِ بودایی تو نامیده اند.
اگر این بُـعد را در خود پیدا کنی خود را و جهان را از رنجی که بر خود و دیگران وارد میکنی رهایی می بخشی، رنجی که محصولِ آن منِ کوچکی است که توسط ذهن تو ساخته شده است و تو تنها او را می شناسی و خود را او می دانی و اوست که زندگی تو را اداره می کند. تنها راه ورود عشق، شادی، خلاقیت و صلح و آرامش پایدار درونی به زندگی، دست یافتن به بُـعدِ آگاهی است.
ابن جملات و عبارت به سادگی هر چه تمام تر تمام ذهنیت اکهارت تول در تالیف کتاب نیروی حال را پیش روی ما قرار می دهد. کتابی که در قالب پرسش و پاسخ، آموزههایی معنوی نشات گرفته از تجربیات شخصی تول و نیز سخنرانی های او در سمینارها، کلاسهای مراقبه، نیز جلسات مشاوره است.