این کتاب یکی از آثار نویسنده مشهور امریکایی به اسم کارلوس کاستاندا است.این کتاب در مورد گروهی از ساحران که متشکل از زنان و مردان است که او به آن ها وابسته شده بود.
بخشی از مقدمه این اثر:
نزدیکی غروب به یک مکان سکونت لاگوردا و خواهران کوچک رسیدم.لاگوردا تنها نشسته بود و داشت به کوه های دور دست نگاه می کرد. از دیدن من جا خورد در خاطرات غرق شده بود.