و بانو زمینِ زیبا، بستر آفرینشِ معجزه ی حیات
که کبوترها در آسمانش پرواز می کنند.
و زنبورهای عسل، این دوشیزگان بالدار، از بوئیدن شهد گل هایش سر مست می شوند.
توله ببرها چه پر نشاط، با جست و خیز، هنر زندگی را می آموزند.
ماهیانِ عشق نور، برای لحظه ی دیدار با خورشید، چه پُر شور از آب بیرون می جهند.
درختان، در چرخش ایام، چه بی پروا، بازی رنگ ها را به تصویر می کشند
آدم ها آواز می خوانند و ..... عاشق می شوند.
این همه، تنها و تنها در زمین، خوش اقبال ترین مکانِ کل هستی، جلوه گری می کند.
و چه غم انگیز، که ما خود با دستان خود، تیشه به ریشه ی برکاتِ بیکران هستی می زنیم. هم اکنون وضعیت حیات در سیاره ی ما، از تعادل طبیعی خود خارج شده و رو به نابودی است، ما لحظه به لحظه به مرز یک بحران سنگین نزدیک می شویم، نکته ی حیرت انگیز این است که هیچ گونه اقدام مؤثری، از سوی نهادها، سازمان ها و دولت ها برای آگاه کردنِ مردم و حل مسأله صورت نمی گیرد.
هدف این کتاب ایجاد نگرانی و ترس نیست، بلکه آگاهی دادن و عطفِ توجه خواننده به موضوعی حیاتی است، که علی رغم اهمیت ویژه اَش، مورد بی توجهی قرار گرفته است، باشد که تکانی بخوریم، از خواب برخیزیم و چاره ای بیندیشیم.