کی ز مردن کم شدم آنیتا مورجانی در این کتاب الهامبخش توضیح میدهد که بعد از نزدیک به چهار سال مبارزهی بیامان چگونه جسمش بالاخره مغلوب بیماری سرطان شد و اعضای بدنش از کار افتادند و در نهایت به حالت کما فرو رفت. او در آن دوران به تجربهی حیرتانگیز دست یافت که زندگی دوبارهاش را بالکل دگرگون کرد. هنگامی که در کما به قلمروی دیگر سفر کرد دریافت که جوهر ذاتی ما از عشق خالص ساخته شده و واقیعت ما فراتر از جسم بیولوژیکی و بینهایت عظیمتر از آن است. آنیتا میگوید: «درک این واقعیت که جوهر ذاتی ما از عشق است مهمترین درسی بود که از این تجربه آموختم چون به من توانایی بخشید تا از تمام ترسهایم آزاد شوم و این کلیدی بود که زندگیام را نجات داد.» این کتاب داستان یک عشق بزرگ و بیقید و شرط است که به شما برداشت تازهای میدهد از اینکه حقیقت شما چیست؟ چرا اینجا هستید؟ و چگونه میتوانید بر ترسهای مختلف خود فائق شوید. آنیتا در این کتاب با خلوصی غیر معمول دربارهی سرطانش صحبت میکند رسالت زندگی او در شرح تجربهای که در این کتاب جزئیات آن را مطالعه خواهید کرد منعکس شده است و من خود را در انتقال این پیام به سراسر جهان متعهد میدانم
.