این کتاب در زمینه روانشناسی عملی و ساده ایست که به کار زندگی روزانه می خورد و راههای خوبی برای سیر و سلوک آدمی است روانشناسی به این معنی قریب نیم قرن است که راه تکامل می نماید و بشر را به کمال می برد. در این راه پس از “فروید” دانشمندان و نویسندگان بزرگی گام نهادند که از جمله ایشان آوازه نام “دیل کارنگی” در ایران از همه بیشتر پیچیده است او این شهرت را در کشور ما مرهون قلم شیوای استاد فقید “رشید یاسمی” است که نخستین بار یکی از آثار اورا به نام “آیین دوستیابی” ترجمه کرد.
دیل کارنگی (به انگلیسی: Dale Carnegie) یک نویسنده و سخنران آمریکایی توسعه دهنده درسهایی در زمینه پیشرفت شخصی، فروشندگی و سخنرانی در جمع بود. او در یک خانواده فقیر در میزوری به دنیا آمد. او در نوجوانی مجبور بود ساعت ۴ صبح از خواب برخیزد تا شیر گاوهای والدیناش را بدوشد. او در خانهاش در نیویورک درگذشت.
ما قبل از هر چیز گرفتار فقز اخلاقی ، روحی و فقر فکری هستیم .این تشتت و نفاق و ریاء که در محیط ما حکمفرماست نتیجه فقر اخلاقی و روحی ماست .اگر این درد را چاره کنیم بسیاری از دردهای دیگر ما نیز چاره شده است .
ارتباط با افراد جدید یا گفتن برخی موضوعات به دوستانمان همواره با سختی همراه بوده است. حتماً برای شما هم پیشآمده که نتوانید فرد موردعلاقه خود را تحت تأثیر قرار دهید. «آیین دوستیابی» راههای ارتباط مؤثر را همراه با تمرینات ساده میآموزد.
«چگونه هر کسی را دوست خود کنیم؟» بخش مشترک زندگی تمامی رهبران موفق دنیای مدرن است. انسانهای با روابط اجتماعی ضعیف، درونگرا، کمرو و خجالتی با شنیدن این کتاب و انجام مراحل مختلف تمرینها میتوانند در مدت بسیار کوتاهی تغییرات مثبتی در زندگی و روابطشان تجربه کنند.بخشی از درسهایی که وارن بافت از این کتاب آموخته عبارت است از:
- از انتقاد، تهمت زدن و شکایت کردن بپرهیزید.
- دستاوردهای دیگران را تحسین کنید.
- همدلی را فراموش نکنید.
- لبخند بزنید.
- مردم را ترغیب کنید تا از خودشان بگویند.
ادامه مطلب ...
از مرز چهل سالگی گذشته بودم. به عنوان یک پزشک جراح، موقعیت اجتماعی و درآمد خوبی داشتم. ولی یک سؤال بزرگ ذهنم را درگیر کرده بود. همین سؤال بیجواب باعث شده بود موفقیتهای مالی، شغلی و اجتماعیام در نظرم بیمزه و کمرنگ باشد. سؤال این بود:
چرا نمیتوانم ازدواج کنم؟!
بسیاری از همسن و سالهای من با مردان خوبی ازدواج کرده بودند و یکی دو تا بچه داشتند. بعضیها فرصت کرده بودند طلاق بگیرند و برای بار دوم ازدواج کنند! ولی من حتی یک قدم به ازدواج کردن نزدیک نشده بودم. گویا ازدواج جن بود و من بسم الله. اگر مردی به من ابراز علاقه و درخواست ازدواج میکرد، من نسبت به او بیمیل و رغبت بودم. و برعکس اگر من از مردی خوشم میآمد، او هیچ اعتنایی به من نداشت و یا پس از دو سه جلسه ملاقات، غیبش میزد و خبری از او نمیشد.
ابتدا تصور میکردم که اشکال از مردان سرزمین من است که قدر گوهر یکدانهای چون من را نمیدانند و مثل شوالیه%8
ادامه مطلب ...